Wednesday, February 25, 2004

آخرین برگ سفرنامه باران اینست
که زمین چرکین است
"شاعر ؟"
این روزها هر چه بیشتر می گردی
کمتر می یابی
نشانی از انسانیت و آزادی نمی یابی

زرتشت

Monday, February 23, 2004

انتخابات برگزار شد
برگ دیگری از حماسه ها و افتخارات ملی
اگر ستارخان و باقرخان
این سرداران فاتح مشروطیت امروز بر می خاستند
شاید احتیاج به نظام دیکتاتوری را قیامی تازه می ساختند

زرتشت

Saturday, February 14, 2004

به نظرم می رسد
می توان به شیوه ای که گاندی و نهرو با استعمار انگلیس مبارزه کردند
یعنی با مبارزه ای خاموش و منفی
به این نظام لزوم تغییر را حالی کرد

زرتشت

Tuesday, February 10, 2004

یادمان نرود که گاهی
"وظیفه همکاری نکردن است"
بیایید همه متفق شویم در ندادن رای و تحریم انتخابات

ژرتشت

Sunday, February 08, 2004

دغدغه های انتخاب و انتخابات این روزها فکر همه را مشغول کرده است
تلویزیون و رادیو هم که اخبار را یکجانبه و سانسور شده پخش می کنند
همین کارها باعث شده همه ملت به رسانه های خارجی روی بیاورند
بی تدبری و بی تفکری مدیران تا کی؟
ورود آزادی و آزادگی به این مملکت را تا کی صبر پیشه کنیم؟

زرتشت

Friday, February 06, 2004

شب را نهایتی است
من از زبان صبح نمی گویم
خواب سپیده نیز نمی بینم
اما
شب را نهایتی است
این مصدر طلوع تباهی
هر چند خوب شعبده آغازد
صد صبح ز آستین بدر آرد
هر چند، وا نماید، خود را
پیغمبر رهایی و نیکی
عریانی حقیقت
با من گفت،
او خود نهایتی است
زیرا
اسطوره گزافه تاریخ را
بی شرم آیتی است
"سحوری"

بخوانید و تفکر کنید
این روزها همه طلوع صبح را انتظار می کشند

زرتشت

Wednesday, February 04, 2004

شب بد، شب دد، شب اهرمن
وقاحت - به شادی - دریده دهن
شب نورباران، شب شعبده
شب خیمه شب بازی اهرمن
شب گرگ در پوستین شبان
شب کاروان داری راهزن
شب سالروز جلوس دروغ
شب یادبود بلوغ لجن
شب کوی و برزن چراغان شده
فضاحت ز شیپورها نعره زن
شب شب چرانی به فرمان دیو
شب سور اهریمن و سوک من
"سحوری"

عجب شعری هنوزم بوی تازگی می ده
باید دید برای چی سروده شده
ظاهرا شب تاجگذاری شاه این شعر رو سرودن
تعبیر شما از این شعر چیه؟

زرتشت


ایستاده چون علف در برابر باد

و اکنون من ایستاده ام چون علف در برابر باد