شب را نهایتی است
من از زبان صبح نمی گویم
خواب سپیده نیز نمی بینم
اما
شب را نهایتی است
این مصدر طلوع تباهی
هر چند خوب شعبده آغازد
صد صبح ز آستین بدر آرد
هر چند، وا نماید، خود را
پیغمبر رهایی و نیکی
عریانی حقیقت
با من گفت،
او خود نهایتی است
زیرا
اسطوره گزافه تاریخ را
بی شرم آیتی است
"سحوری"
بخوانید و تفکر کنید
این روزها همه طلوع صبح را انتظار می کشند
زرتشت